دربارهی کتاب
قهرمانهاي داستان کتاب غول مدفون «اکسل» و «بيئتريس»، زوج کهنسالي هستند که براي پيدا کردن پسر گمشدهشان راهي سفر ميشوند. اين سفر در بريتانياي قديم رخ ميدهد. زماني که ساکسونها و برايتونها پس از جنگي خانمانسوز در صلحي شکننده زندگي ميکنند. صلحي که حاصل توافق يک فراموشي است. يک فراموشي همهگير که به شکل مه در کل سرزمين پخش شده است. اين مه به خاطر نفس يک اژدهاست و خاطره جنگ، عشق و نفرت و خونخواهي را از ياد مردم برده. «اکسل» و «بيئتريس» در طول سفرشان با آدمهاي جديدي روبرو ميشوند. يک جنگجوي جوان ساکسون را ميبينند که دنبال مادرش ميگردد و نيز افراد ديگر که در داستان به تفصيل آمده. غول مدفون همان رازي است که آرام آرام گشوده و به نتيجه نامنتظرهاي ختم ميشود. در آخر، هيبت غول به کل جلوي چشمان خواننده قرار ميگيرد و اينجاست که مخاطب عظمت آن را درک ميکند و ميفهمد اصلاً و براي چه اين غول در ابتداي داستان دفن شده است. شيوه بازگويي اين راز، اوج هنر نويسنده در خلق جهاني شناور است و در نهايت خواننده با پرسش اصلي روبرو ميشود: آيا بايد گذشته را فراموش کرد تا به آرامش رسيد؟ در رمان «ايشي گورو» عشق بر همه چيز چيره ميشود الا مرگ.
روزنامه «گاردين» اين رمان را به عنوان مهمترين رمان سال 2015 انتخاب کرده است. «موراکامي» نويسنده و منتقد معروف ژاپني درباره «ايشيگورو» ميگويد: «هر يک از کارهاي اين نويسنده جديد است و هر بار که کتابي تازه از او به چاپ ميرسد با عجله خودم را به کتابفروشي ميرسانم.»