نمایشنامه (۱) اوژن یونسکو
1400/01/30 15:9:15
یونسکو با نخستین نمایشنامهاش، آوازه خوان طاس (۱۹۵۰) به شهرت رسید. او یکی از نوابغ نمایشنامهنویسی بود که پیشتاز "تئاتر ابزورد" است.
کارش را با نمایشنامههای درس، صندلیها، کرگدن، شاه میمیرد، پیاده در هوا و نمایشنامههای دیگر شروع کرد و با داستانهای کوتاه، نقد تئاتر، یادداشتهای روزانه، جدلها و یک رمان ادامه داد.
آخرین نمایشنامهاش به نام سفر در میان مردگان را در سال ۱۹۸۰ نوشت. پس از آن بود که دوباره سراغ نقاشی رفت که بیش از ده سال قبل برای نخستینبار به آن پرداخته بود. میگفت: نقاشی مزهی نوشتن با دست را دوباره به من آموخت.
در سال ۱۹۸۸ جستوجوی متناوب را منتشر کرد که آن را اینگونه توصیف میکند: "تأملات خودزندگینامهای، بارقهها، افکار، تعمقها و چیزهای دیگر و این جستوجو متناوب است زیرا جستوجویی در پی امر مطلق است.
یونسکو در سال ۱۹۱۲ از مادری فرانسوی در رومانی به دنیا آمد. دوران کودکیاش را در آنجا و ناحیهی بریتانی در فرانسه سپری کرد. از سال ۱۹۳۹ ساکن پاریس بود. آثارش راه جستوجوی متافیزیکی مداومی را پی میگیرند که با جرقههای طنز سیاهی که از میان خرابههای زبان برمیآید، روشن میشود. زندگی حکم مرگ است چیزی که مدام به شخصیتهای نمایشهای او یادآوری میشود، اما با این حال نور وجود دارد. نظمی غریب در دنیای نمایشاش حکمفرماست که با وفاداری به رویاها پایههای نظم اجتماعی را سست میکند.
یونسکو میگوید در نوشتن از "رویاهایش" استفاده میکند چراکه رویا نوعی درام است. آمِده، آوازهخوان طاس، قاتل و سفر در میان مردگان رویاهای او بوده، او روی صندلی دستهدار مینشیند و اجازه میدهد تصاویر از ناخودآگاه بیرون بیاید و به این ترتیب به منشیاش دیکته میکرده، اینکه چطور رویاهایش را به یاد بیاورد را از استادی در دانشگاه زوریخ یاد گرفته است.
او برای جهان تخیل ارزشهای بیشتری قائل است تا واقعیت، چرا که از نظر او واقعیت وجود ندارد.
زندگی حرفهای او از میانهی سی سالگی و با نوشتن "آوازه خوان طاس" شروع شد که نمایشنامهای روحانی است و دربارهی حیرت او در برابر جهان است.
"درس" دومین نمایشنامهی اوست که بازی با کلمات و مرگ است.
"شاه میمیرد" که خود آن را دورهی امید میداند ملهم از دیالوگهای تبتی مرگ است، شاه در نهایت به زندگی عشق میورزد و نمیخواهد بمیرد...
در مناسک تبتیِ مرگ، زنها مردِ در حالِ مرگ یا تازهمرده را احاطه میکنند و به او میگویند: برخیز برخیز. بنابراین او داخل نواحی دوزخی سقوط نمیکند.
"کرگدن" نقدی علیه اقتدارگرایی و ضد همرنگی با جماعت است که توانست در سراسر جهان موفقیت کسب کند، چرا که هر مردمی با آن احساس نزدیکی داشتند.
و نمایشنامهی "گرسنگی و تشنگی" در خود مرحلهی تازه در سیر متافیزیکی یونسکو داشته است.
یونسکو برای نگارش آثارش اول به یک رویا فکر میکند تا شخصیتها شروع به صحبت کنند و وقتی رد و بدل شدن پاسخ میان دو شخصیت را شنید کار را ادامه میدهد، بعد از بار نخست هم هرگز بازنویسی نمیکند، میگوید هرگز نمایشنامهای را تغییر نداده است. در همان نگارش اول تمام پردهها در ذهناش شکل میگیرد.
او خیلی خرافاتی است و به روح اعتقاد دارد و از رویا برای پیشگویی هم استفاده میکند، میگوید: شب قبل از مرگ مادرم او را میان شعلهها دیدم، خواستم او را بیرون بکشم اما نتوانستم و روز بعد به خاطر سکته مغزی مرد و از آن به بعد حس پیشآگهی دارم.
آخرین نمایشنامهی او "سفر در میان مردگان" است که با "نمیدانم" خاتمه مییابد که نمیدانمش از نوعی ادراکناپذیری روحانی، متافیزیکی یا الهی شکل گرفته است.
او به اسطورههای روانکاوی بسیار اعتقاد دارد زیرا معتقد است روانکاوی زبانی علمی است و چیزی نیست که فراتر از زبان برود. او تجربهی روانکاوی یونگی دارد که در آن فرد حرف میزند، بحث میکند و در بیداری رویا میبیند.
یونسکو به عرفان گنوسی بسیار اشتیاق داشت.
او در تئاتر به رابرت ویلسون علاقهمند بود، فوتوریستها دادائیستها و سوررئالیستها را دوست داشت و از داستایفسکی، شارل بودلر و بهخصوص کافکا بسیار تاثیر گرفته است.
منبع
وایس، جیس (۱۳۹۸) قمار نوشتن، ترجمهی آرش محمداولی، نشر نگاه